بارها در رسانهها شنیدهایم که شخصی با اشتیاق میگوید:
«یک روز از زندگیم را میخاهم در نقش یک انسانِ …….(جای خالی را با هر آنچه در ذهن دارید پر کنید)زندگی کنم.»
این آرزو، خاه ناخاه، ما را به سوی این پرسش میکشاند: آیا محیط و ابزارِ کارِ یک حرفه، هرچه غنیتر و کاملتر باشند، احتمالِ موفقیت ما را افزایش نمیدهند؟
اجازه دهید با چند مثال این موضوع را روشنتر سازم:
نخست، تصور کنید به ضیافتی در عمارتی باشکوه دعوت شدهاید، جایی که برجستهترین چهرههای کشورتان گرد هم آمدهاند. بیگمان، نوع پوشش، لحنِ سخن و رفتارتان در این محفل، تفاوتِ چشمگیری با یک دورهمیِ دوستانه خاهد داشت.
دوم، تنوع مواد اولیه و ظرافتِ تزئینِ غذایی را که سرآشپز یک هتلِ مجلل به کار میگیرد، با دقت عملِ یک آشپزِ کترینگ مقایسه کنید. تردیدی نیست که سرآشپز هتل، به سببِ قرار گرفتن در بستری مناسبتر، فرصتِ رشدِ بیشتری خواهد داشت.
سوم، به تفاوتِ رفتار و لحنِ نگهبانِ یک گاراژِ بزرگ با رانندگانِ کامیون و طرز برخوردِ نگهبانِ یک شرکتِ خصوصی با مدیران توجه کنید. این دو موقعیت، اقتضائاتِ رفتاریِ متفاوتی را طلب میکنند.
همین اصلِ تأثیرِ محیط بر عملکرد را در تجربهی شخصیِ خود با نوشتن دریافتهام. با آنکه همیشه به قدرتِ محیط باور داشتم، گمان میکردم نوشتن از این قاعده مستثناست. در آغاز، صرفن برای احترام به توصیهی استادم، نوشتن را فقط پشتِ میزِ تحریر انجام میدادم. هنوز هم تمامِ نوشتههایم را با کیبورد تایپ نمیکنم، اما دستکم سه بار در هفته این کار را انجام میدهم. با این حال، چه با قلم بر کاغذ و چه با انگشتان بر کلیدها، همواره پشتِ میزِ تحریرم مینشینم.
شاید باور نکنید، اما نوشتههایم، افعالی که به کار میبرم و حتا کیفیتِ جملاتم، زمانی که پشتِ میزِ کارم با تمرکز مینویسم، با لحظاتی که ناچارم در اسنپ، روی کاناپه یا در سالنِ انتظار با نوت گوشی بنویسم، از زمین تا آسمان فرق میکند.
و اینگونه دریافتم که میزِ تحریر، نه فقط یک سطحِ اتکا برای کاغذ و قلم یا کیبورد، بلکه بستریست برای تمرکزِ ذهن، نظمِ افکار و ارتقای کیفیتِ کلمات است. محیطِ بیصدا و آرام، بر جانِ نوشتههایمان اثر میگذارد و به ترقی و پیشرفت ما کمک چشمگیری میکند. پس، بیایید برای خلقِ بهترین اثر، بهترین بستر را فراهم آوریم.