سوگ
روبهروی میز کارم آرام نشسته بود، هنوز دستگاه ضبط صوت را روشن نکرده بودم. زمان بسیاری از دست به قلم بودنم میگذشت در این سالها
روبهروی میز کارم آرام نشسته بود، هنوز دستگاه ضبط صوت را روشن نکرده بودم. زمان بسیاری از دست به قلم بودنم میگذشت در این سالها
روی صندلی نشستم،سرم را از روی تخت بلند کردم و به صورتش خیره شدم. عرق سردی روی صورتش نشسته بود،آرامش خاصی در وجودش حس میکردم.
تو اینجایی تو اینجایی، در نزدیکی منی و من نفس میکشم تو را . گرمای حضورت گرمی تنم را دو صد چندان کرده چنان که
فهیمه ادبی هستم . زادهی تهران، علاقمند به ادبیات، به مطالعه، به رقصاندن قلم روی کاغذ و آفریدن متنهای کوتاه و بلند. دانش آموختهی
فهیمه ادبی هستم. زاده تهران، علاقمند به ادبیات، به مطالعه، به رقصاندن قلم روی کاغذ و آفریدن متنهای کوتاه و بلند. دارای شخصیتی؛ منظم، برنامهریز، فعال، خونگرم و قابل اطمینان. مادر دو فرزند و مشغول خانهداری. از دوران نوجوانی می نوشتم…» دربارهی من