وداع با پدر
روی صندلی نشستم،سرم را از روی تخت بلند کردم و به صورتش خیره شدم. عرق سردی روی صورتش نشسته بود،آرامش خاصی در وجودش حس میکردم.
روی صندلی نشستم،سرم را از روی تخت بلند کردم و به صورتش خیره شدم. عرق سردی روی صورتش نشسته بود،آرامش خاصی در وجودش حس میکردم.
فهیمه ادبی هستم . زادهی تهران، علاقمند به ادبیات، به مطالعه، به رقصاندن قلم روی کاغذ و آفریدن متنهای کوتاه و بلند. دانش آموختهی
فهیمه ادبی هستم. زاده تهران، علاقمند به ادبیات، به مطالعه، به رقصاندن قلم روی کاغذ و آفریدن متنهای کوتاه و بلند. دارای شخصیتی؛ منظم، برنامهریز، فعال، خونگرم و قابل اطمینان. مادر دو فرزند و مشغول خانهداری. از دوران نوجوانی می نوشتم…» دربارهی من