آخرین نوشته‌ها

وداع با پدر

روی صندلی نشستم،سرم را از روی تخت بلند کردم و به صورتش خیره شدم. عرق سردی روی صورتش نشسته بود،آرامش خاصی در وجودش حس می‌کردم.

ادامه مطلب »

تو اینجایی تو اینجایی، در نزدیکی منی و من نفس میکشم تو را . گرمای حضورت گرمی تنم را دو صد چندان کرده چنان که

ادامه مطلب »
مقالات

درباره‌ی من

  فهیمه ادبی هستم . زاده‌ی تهران، علاقمند به ادبیات، به مطالعه، به رقصاندن قلم روی کاغذ و آفریدن متنهای کوتاه و بلند. دانش آموخته‌ی

ادامه مطلب »